هسدیم هنوز :)

سلام .

چن وقت بود که اصن اینجا نیومدم ... چون واقعا توانایی 2تا وب نیس :/

برا همین تصمیم گرفتم برگردم همون بلاگفای خودمون .. مینویسم هنوز اونجا :)

shamdoooni.blogfa.com

زهرا .ی ۰ نظر
شلمچه :/

اینجا نشون میده آدم چقدر به دوستاش وابسته اس ..

متاسفانه اردوی شلمچه گذاشته شد ُ مادر ِ گرام نزاشت ..

( علتش هم اینه که داعش حمله میکنه :| )

ولی سه تا دوست دیگرمون تشریف بردند ُ ما اینجا تنها ماندیم ! :/

حالا یه روزم نشده دلمون براشون تنگ شده ُ باید تا سه شنبه صب کنیم تا برگردن :(


تو مدرسه که نیستن یه چیزی کمه انگار ..چرا ؟!

زهرا .ی ۱۰ نظر
بالاخره تونستی به این اخلاقات قلبه کنی :)

واسه خودم داشتم آهنگ فرامرز اصلانی رو زمزمه میکردم ُ دستبند می بافتم ..

از روی بیکاریه دیگه ! که یهو زیر چشمی فهمیدم داداشم داره دستبند ِ من ُ نگاه میکنه ..

چن ثانیه که نگاه کرد ، برگشت گفت : واسه منم درست میکنی؟ گفتم :باشه چه رنگی ؟ گفت یه توسی | سفید درست کن واسم :))

دیروز کاموا هارو خریدم ُ نشستم به بافتنش ..

تموم شد ! دادم بهش ُ کلی باهاش کلنجار رفت که میخوام تَهِش یه مُهره بندازم !

پشیمون شد .. تا آخر شب دستش بود ..

امروز صبح رفتم مدرسه ُ دائم به این فکر میکردم که الان دستبندرو انداخته دستش یا نه !

آخه امروز قرار بود بره همدان .. بچه های دانشگاهشونُ ببینه :) 

ظهر که اومدم خونه از مامانم پرسیدم که علیرضا دستبندرُ انداخته بود یا نه؟ گفت آره ^__^


ولی آخه ..

داداش من یه پسریه که خیلی بی احساسه .. خیلی بی ذوق ِ.. خیلی هم سرد ُ بی روح !

ولی چطور به قول خودش از این جلف بازی های من خوشش اومد ُ خواست واسش یکی درست کنم !

واسم جای تعجب داشت که اینقدر خوشش اومده بود از کارم .. ولی من خوشحالم :)


+این خیلی برای من جالب بود !!! :|

پ

زهرا .ی ۱۳ نظر
همزاد ِ من کجایی ؟ :دی
دیروز تو یکی از کانال های تلگرام که میگشتم .. یه عکس دیدم !
یه دختر خانوم بود که فقط چشماش ُ یکم از موهای کوتاهش ُ بینی ـش معلوم بود ..
تا دیدمش یاد یکی از دوستای صمیمیم افتادم .. خانوم خط !

چقدر شبیهش بود .. مو نمیزد باهاش ..فقط یه خال روی گونش داشت !
که اونم با کمک جناب آقای محترم فتوشاپ(!) برداشتیمش ُ بهش نشون دادیم :دی

باورش نمیشد که یکی انقد شبیهش باشه ! داشت فکر میکرد منظرش واسش آشنا نیست ، شاید خودش باشه !!

+ آیا شما به همزاد داشتن توی دنیا اعتقاد دارین ؟؟ به اینکه یکی ممکنه شبیه شما باشه توی دنیا :)
زهرا .ی ۱۱ نظر
لیاقت نیاز است ُ بس :)

#دیزاین بای می :))

زهرا .ی ۸ نظر
چون من یک مَرد هستم :)

فقط ببینید ..

دنیای آدم ها چقدر با هم فرق داره :)

[ ببینید ]

زهرا .ی ۹ نظر
بدون قضاوت دنیا گلستان میشود ؟

چرا انقدر برای مردم سخته که قضاوت الکی نکنن؟

واقعا چه ربطی به آدما داره یه شخص چجوری رفتار میکنه ..چجوری لباس می پوشه .. چه شخصیتی داره ..چه حرفایی میزنه !

زندگی ِ خودشه ُ کسی نمیتونه از روی رفتار هاش اون رو تو دو دسته ی " خوب " و " بد " قرار بده !

واقعا داریم به جایی کشیده میشیم که یه روز آدمای غریبه هم بیان ُ برای آینده مون تصمیم بگیرن -_-

زهرا .ی ۷ نظر
من هنوزم همونم :)

خداروشکر امروز امتحانمو خوب دادم .. از سر ی بی حواسی کلید رو یادم رفته بود صبح وردارم :/

رسیدم خونه ُ از شانس ِ بد من هیشکی هم خونه نبود ! 

مجبور بودم پیاده تو این هوای سرد که خون ِ بدن هم یخ میزنه برم مدرسه مامانم تا کلید بگیرم .. 

رسیدم بلخره .. معلم های ابتداییم همه اونجا بودن .. خیلی وقت بود منُ ندیده بودن .. آره خب قد ِ منم خیلی بلند شده ُ چهرمم عوض شده .. اولش نشناختن تا وقتی که مامانم منُ معرفی کرد ُ اومدن سمتم ُ کلی ماشالله ماشالله گفتند :)))

خانوم میم که از اون دور دورا هم قربون صدقه من میرفت .. منم که خجالت .. خجالت :دی

کلید رو گرفتم ُ اومدم خونه ..

شنبه عربی دارم :/


زهرا .ی ۶ نظر
اعصاب نیست ِ دو ! :|

به حدی رسیدم که حوصله ی درس خوندن ندارم .. هزار تا کار میریزه سرم ُ نمیدونم از کدوم شروع کنم ! برو کافی نت پرینت بگیر .. برو کتابخونه .. حالا بیا بشین دوساعت پای سیستم که سی دی رایت کنی .. سیستم بالا نیاد حرص بخوری ُ بابات بهت بگه انقدر چرت ُ پرت ریختی توش هنگ کرده ُ منم از رو عصبانیت داد بزنم .. بابام ناراحت شه ُ مجبور شم عذرخواهی کنم ..

به خاطر تولد داداشم بابام بخواد شام بده .. منم  همین الان یادم بیاد که تولد داداشمه ُ ندونم چیکار کنم !

به قدری درگیر شدم که تولد داداشم که حتی بیشتر از تولد خودم یادم میموند رو یادم رفت ..

الانم با بابامینا نرفتم شام بخورم .. رفتن بیرون !

و منم گفتم میخوام درس بخونم .. ولی در واقع دارم حرص میخورم از دست خودم ُ امروز ُ دیروز ُ فردام که دیگه داره کلافه م میکنه -_-

زهرا .ی ۱۰ نظر
دنیای ما مثل هم نیست ، آسوده در باغ ها چرخ بزن :)

از این دنیا میشود یک فرش بزرگ بافت ..

یک رج تنهایی ..

یک رج شادی ..

یک رج غصه ..

یک رج شجاعت ..

یک رج درد ..

و یک رج لبخــ:)ـند ..

زیر ُ رو می بافیم این دنیا را ..

و باز هم آن بالا ها میان ابرهایی در میان دود های سیاه ِ هوا .. کسی هست که عاشقانه به ما می نگرد :)


+ عنوان بدون ربط :)

+ این کوچولو رو ببینید چه good job میکنه آخه D: [ ببینید ]


زهرا .ی ۶ نظر
قلب ِ من کودکیست ..
که تا " تو " بیشتر بلد نیست بشمارد ! :)
..
.
آدرس کوتاه شده وب ..
برای کسانی که در بلاگفا لینک میکنند :
http://l1l.ir/shamdooni

- کپی کردن کار انسان نیست .. :)
نمی شود که دو زندگی در دو جای مختلف این جهان شبیه هم باشد ..

- نوشته ها را بی مخاطب بدانید ..
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان