یه دوره کامل باید هممون بریم چشم پزشکی تا بفهمیم آدمارو انقدر صمیمی ُ پسرخاله ندونیم ..
اینکه من توی خیابونی که تا ساق پام برفه دارم راه میرم تا برم مدرسه ُ کلاه پالتومو انداختم رو سرم که سردرد نگیرم ُ دارم از سرما یخ میزنم ُ دستامو جلوی دهنم میگیرم و فوت میکنم تا گرم شن ..
بعد یه نفر با لحن تمسخر آمیز بهم بگه مدرسه ها تعطیله داری میری خودت درس بخونی؟ ..
و منم قدم هامو بلندتر کنم ُ با هر قدمم مدرسه ُ اون آقا رو نفرین کنم ُ بیام بشینم خونه
یه همچین وضع بدی داریم ما .. خب چی میشد دیشب میگفتید که تعطیله :/
- ولی عوضش یه چیزی خیلی خوشحالم کرد .. اینکه هر آدمی رد میشد یه شالگردن با رنگ ـآی مختلف انداخته بود دور گردنش ^_^
نظرات (۶)